« درسی که باید اموختتعلیم در .‌‌‌.... »

ترغیب طلآب

نوشته شده توسطعابدي 17ام فروردین, 1397

علمای بزرگ و طراز اول حوزه های علمیه، در طول چند سده ای كه از شكل گیری حوزه ها می گذرد، هم خود در كسب علم و دانش همت عالی به خرج می دادند و هم تلاش می كردند طلاب جوان را در این مسیر هدایت نمایند.
اساس و بنیان حوزه های علمیه در گذر زمان، بر تلاش وافر در راه تعلیم و تربیت بنا گذاشته شده است و عالمان دینی و بزرگان حوزوی همواره تلاش می كردند حوزه ها را در مسیر فراگیری و ارزیابی اندیشه های نو هدایت نمایند. اهتمام اساتید و نخبگان حوزه های علمیه به علم و علم آموزی در طول چند سده ای كه از حیات آن می گذرد، در حقیقت ریشه در توجه اسلام به مقوله علم و دانش دارد « طلب العلم فریضة علی كل مسلم »(1) در حقیقت، همت در مسیر كسب علم و دانش است كه معارف لازم برای سعادت انسان را از طریق بكارگیری قوه تفكر و اندیشه حاصل می نماید. امیر مومنان علی - علیه السلام - خطاب به كمیل فرمودند: «‌ای كمیل! هیچ حركتی نیست، جز آنكه تو در آن نیازمند دانشی هستی.»(2)

شاید به جرات بتوان گفت، آنچه كه در شرع مقدس درباره اهمیت و قدر و قیمت تلاش علمی وارد شده، در كمتر مساله ای بیان گردیده است. از حضرت رسول الله – صلی الله علیه و آله - نقل شده است كه فرمود: « مۆمن وقتى كه از دنیا رفت، و ازخود یك صفحه بجا گذاشته باشد كه در آن علمى باشد، آن صفحه روز قیامت سپرى مى گردد بین او و بین آتش دوزخ و خداوند متعال به هر حرفى كه در آن صفحه باشد، شهرى به هفت مرتبه وسیع تر از دنیا، به او عطا مى فرماید، و هر مۆمنى كه ساعتى در نزد عالمى براى (طلب علم ) بنشیند، پروردگار عزوجل به او ندا كند كه نشستى پیش دوستم؟ قسم به عزت و جلالم تو را با او ساكن بهشتم گردانم و هیچ باكى ندارم.»(3)

تاكیدات شرع مقدس و همچنین تجربه چند هزار ساله بشر در باب نقش علم و دانش در توسعه و پیشرفت كشورها و ملتها در طول تاریخ، نخبگان و رهبران دینی و سیاسی جامعه اسلامی را واداشته است كه حجم بسیاری از توان و امكانات خود را، در مسیر هدایت جامعه به سمت فراگیری علوم مختلف مرتبط با سعادت دنیوی و اخروی انسان مصروف دارند. مقام معظم رهبری - دام ظله - در اهمیت علم آموزی برای سعادت جامعه اسلامی می فرمایند: « شما هدف را این قرار بدهید كه ملت و كشور شما در یك دوره ‏اى، بتواند مرجع علمى و فناورى در همه‏ دنیا باشد. یك وقتى من در جمع جوانهاى نخبه گفتم: شما كارى كنید كه در یك دوره ‏اى - حالا این دوره ممكن است پنجاه ‏سال دیگر یا چهل سال دیگر باشد - هر دانشمندى اگر بخواهد به آخرین فراورده ‏هاى علمى دست پیدا كند، ناچار باشد زبان فارسى را كه شما اثرتان را به زبان فارسى نوشته ‏اید، یاد بگیرد؛ همچنان ‏كه امروز شما براى دستیابى به فلان علم، مجبورید فلان زبان را یاد بگیرید تا بتوانید كتاب مرجع را پیدا كنید و بخوانید. شما كارى كنید كه در آینده، كشور شما یك چنین وضعى پیدا كند؛ و می توانید. یك روز اینجور بوده است؛ كتابهاى دانشمندان ایرانى را به زبانهاى خودشان ترجمه می كردند، یا آن زبان را فرا می گرفتند براى اینكه بتوانند بفهمند…… ببینید، مرجعیت علمى این است؛ مجبورند كتاب شما را ترجمه كنند یا زبان شما را یاد بگیرند. هدفتان را این قرار بدهید. همتتان را این قرار بدهید. همت تان را پیشرفت در زمینه دانش و شكستن مرزهاى علم قرار بدهید.»(4)

«ائمه اطهار – علیهم السلام - در دوران حضور خود، بر تعلیم علوم دین و پرورش عالمان دینی تأكید فراوان داشتند و در عصر غیبت نیز علماء ربانی با تحمل سختی ها و فشارها، گاه با پیمودن فرسنگ ها راه و كشیدن مشقتهای طاقت فرسا، همان راه را ادامه داده و با آموختن علوم دین و بسط و گسترش آن، از این میراث گرانبها به خوبی پاسداری نموده و خود به درجات عالیه ‎ای از علم و معرفت دست یافتند.»(5)

علمای بزرگ و طراز اول حوزه های علمیه در طول چند سده ای كه از شكل گیری حوزه ها می گذرد، هم خود در كسب علم و دانش همت عالی به خرج می دادند و هم تلاش می كردند طلاب جوان را در این مسیر هدایت نمایند. در این مكتب، آیین دانش اندوزی و تولید علمی به جویندگان علم آموخته می شد، بگونه ای كه در موارد بسیاری، طلاب برای استفاده از محضر یك عالم مرارتهای بسیاری را تحمل می نمودند، تا بتوانند درس آن عالم را درك نموده و از وی استفاده کنند. اهتمام بزرگان دین به كسب علم و ترغیب دیگران به علم آموزی، چه با گفتار و چه با عمل، بحدی بوده است كه حتی در سخت ترین شرایط نیز حاضر به ترك تحصیل و تدریس خویش نمی بودند.

علامه حسن زاده با ذكر خاطره ای از استاد خود مرحوم علامه شعرانی – رحمه الله - و درباره اهتمام ایشان در ترغیب طلاب به علم آموزی می فرمایند:« خدمت ایشان كه بودم، در سال دو روز تعطیلى داشتیم، یكى روز عاشورا و دیگر روز شهادت حضرت امام مجتبى – علیه السلام - و بقیه روزها را درس می خواندیم. ایشان سپس مى گویند: یكى از خاطرات خوشى كه از محضر شریف ایشان دارم ، این است كه یك زمستان كه برف خیلى سنگین آمده بود، من از حجره مدرسه مروى بیرون آمدم، برف را نگاه كردم، مردد بودم كه به كلاس درس بروم یا نروم. اگر نمى رفتم، دلیل بر تنبلى من و عدم عشق و شوق من بود، به هر حال تصمیم گرفتم بروم، رفتم تا درِ خانه ایشان در سه راه سیروس، خواستم در بزنم با آن برف سنگین كه آمده بود خجالت كشیدم. مدتى ایستادم كه كسى بیرون بیاید، اما كسى بیرون نیامد. دیدم وقت درس هم مى گذرد، در هر صورت در زدم، آقا زاده ایشان در را باز كرد. وارد شدم، سلام كردم و به محض نشستن، عذرخواهى كردم گفتم : آقا در این برف مزاحم شدم، مى خواستم نیایم. گفتند: چرا؟ گفتم: در این برف نمى خواستم مزاحم شوم.

گفتند: مگر شما كه از مدرسه مروى تا اینجا مى آمدید، گداها در سر راهها ننشسته بودند و گدائى نمى كردند؟ گفتم : چرا، گفتند: امروز آنها بودند یا نبودند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز كسب و كار آنهاست، گفتند: خوب آنها كه تعطیل نكردند، ما چرا تعطیل كنیم ؟»(6)


فرم در حال بارگذاری ...