« تبریک ولادتترغیب طلآب »

درسی که باید اموخت

نوشته شده توسطعابدي 18ام فروردین, 1397

زندگی هماهنگ با مردم و تناسب در سطح معیشت رهبران دینی و افراد جامعه، همواره به عنوان یكی از اصول اساسی زیست طلبگی مطرح بوده است.
زندگی هماهنگ با مردم و تناسب در سطح معیشت رهبران دینی و افراد جامعه، همواره به عنوان یكی از اصول اساسی زیست طلبگی مطرح بوده و در فرهنگ دینی نیز، یکی از ارزش های متعالی به حساب می آید. این منش و روش عالی، در حقیقت پاسخ انسان های دانا به زندگی ناپایدار دنیاست، که در پرتو نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگی دنیا حاصل گردیده و همراه خود، آرامش درون و برون را بدنبال می آورد.

یكی از نكاتی كه به پای ثابت توصیه ها و دستورالعملهای عالمان مردم دار در طول تاریخ حوزه های علمیه تبدیل شده، همین زندگی ساده، قانعانه و به دور از اسراف و تجمل است كه خود، به عنوان مهم‌ترین عاملی محسوب می گردد که مکان و منزلت علما و جامعه روحانیت را در بین مردم حفظ نموده است. این روش حسنه، از اصولی ترین دستورات حیاتبخش اسلام و سیره عملی پیامبر- صلی الله علیه و آله - و ائمه طاهرین – علیهم السلام - بوده و جملگی بر این امر تاکید داشته اند؛ این بزرگواران زندگی ساده و همسان بودن با مردم در این جهت را، از اساسی ترین عوامل در حرکت به سوی آرمانهای بلند الهی می دانستند.

اساسا تجمل برای كسی كه با دین سروكار داشته و متولی امور دینی مردم است، اثر معكوس در انجام وظیفه وی داشته و حتی بتدریج می تواند او را به وادی بی اعتقادی بكشاند. بنابراین گرچه ساده زیستی برای آحاد جامعه یک ارزش محسوب می شود، اما برای پیشوایان و مدیران جامعه یک ضرورت است. حضرت علی – علیه السلام - می فرماید :« اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَیلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ ؛(1) خداوند عزوجل بر پیشوایان عادل واجب كرده است كه سطح زندگى خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقر فقیر وی را برآشفته نكند. »

در قرآن‌ کریم کلمه‌ای که از نظر ظاهری به تجمل گرایی نزدیک است، واژ‌ه «ترف» است که در چندین مورد بكار رفته است، از جمله در سوره هود می خوانیم: «وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ؛ (هود/ 116) و آنانکه ستم می‌کردند، از تنعم و کامجویی پیروی کردند وگناهکار بودند.» در آیه دیگری درباره اصحاب شمال و گناه کاران آمده است: «إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ؛ (واقعة/ 45) آنها پیش از این (در عالم دنیا)، مست و مغرور بودند.» با این وصف، آنچه از منظر قرآن كریم نكوهش شده، دلباختگی نسبت به امور دنیا و زرق و برق آن است که در قالب تجمل گرایی ظاهر می شود، نه بهره گیری معتدل و حساب شده از نعمتهای این جهان.

اهمیت پرهیز رهبران جامعه از تجمل گرایی، در بیانات و سیره عملی مقام معظم رهبری - حفظه الله - نیز به وفور مشاهده شده و در حقیقت یكی از برجستگی های سیره ایشان است، كه هرگز اجازه نداده اند كه در دوران مسئولیت، سطح زندگی و معیشت شان از عامه مردم فراتر رود. ایشان دوری از زخارف دنیوی و زندگی همراه با تجمل را یكی از مولفه های اساسی پیروزی و موفقیت طلاب در مسیر طلبگی می دانند: « اگر امروز خدای ناخواسته در همان رفتار شخصی خودمان چیزی مشاهده بشود که با آنچه مردم درباره ما گمان می برند، منافات داشته باشد، به ایمان مردم ضربه خواهد خورد و در نتیجه پایه خواهد لرزید. این، آن وظیفه اول است. لذا ما واقعاً موظفیم که بیش از همیشه، جهات الهی و شرعی و آن چیزهایی را که دستگاه روحانیت با آنها شناخته شده است؛ مثل آزادمنشی، بی اعتنایی به زخارف دنیا، بی اعتنایی به مال و منال و اقتدار مادّی، ارتباط و اتصال به خدا، ورع و پرهیز از محارم، و توجه به علم - که مردم روحانیت را به علم شناخته اند - رعایت کنیم. اینها آن وظایف نوع اول است، که وظایف شخصی ماست؛ بایستی به اینها بپردازیم و به آن اهمیت بدهیم.»(2)

ایشان در جای دیگری، مسئولان حوزه و عموم طلاب را به رعایت این امر مهم فراخوانده و دنیا طلبی را از آفات راه علم و دین معرفی می كنند. « مسأله تهذیب اخلاق، مسأله‌ ساده‌زیستی، مسأله اعراض از زخارف دنیا را بایستی در حوزه‌های علمیه جدی گرفت. این‌طور نباشد که طلبه به خاطر خانه‌اش - که دو خیابان تا محل درس فاصله دارد - به فکر ماشین شخصی بیفتد. ماشین چیست؟ از اول، بنای کار طلبگی بر عسرت و بی اعتنایی به زخارف دنیوی بود؛ اما حالا فوراً به فکر بیفتیم که یک ماشین شخصی و یک خانه کذایی داشته باشیم! البته باید حداقل معیشتی وجود داشته باشد؛ طوری که انسان ذهنش مشغول آن چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع را انجام بدهد؛ اما اینطور نباشد که طلبگی هم به چیزی مثل بقیه کارهای دیگری که بعضی می کنند - دنبال تجملات و دنبال زخارف و امثال اینها رفتن - تبدیل شود. این عیب خیلی بزرگی است که باید بشدت از آن جلوگیری شود.»(3)

با توجه به آنچه گفته شد، علما و مراجع بزرگوار تشیع، در طول حیات پرثمر خود، همواره زندگی ساده و بی آلایشی داشته اند، بگونه ای كه مردم هرگز تفاوتی را از این حیث میان خود و علما حس نكرده و همین نیز موجب شكل گیری یك ارتباط قوی و دوسویه میان مردم و عالمان دینی بوده است. در همین رابطه در مورد مرحوم حاج شیخ هادى نجم آبادى – رحمه الله - نقل می كنند كه : « ….شیخ پس از تحصیل و بازگشت از نجف اشرف به نام یكى از فقهاى بزرگ تهران مشهور شده و در مجالست با مردم و حل امورات شرعیه آنها پیشقدم بود. بیش از بیست خانوار نان خور شیخ بودند، غذاى لذیذ و جورواجور را به مردم مى داد و خود از آنها نمى خورد. روزى دو وعده غذا مى خورد و آن هم نان و دوغ با آبگوشت یا آش بود. با آنكه مجتهد و صاحب نظر بود هرگز فتوا نمى داد، نشست و مجلس وى همیشه روى خاك بود و…

گویند بیمارستان وزیرى تهران كه موقوفه یكى از رجال است، شیخ متصدى ساختمانش شده بود و همه روزه به بنا و كارگر سركشى مى كرد و نظارت در بنا داشت ، روزى ناصرالدین شاه به همراه تنى چند از وزیران و رجال دولت، بى خبر به دیدار شیخ رفت و از كارگرانى كه سرگرم خاك بردارى بودند پرسید كه آقا شیخ هادى كجاست ؟
گفتند: نمى دانیم آقا شیخ هادى كیست ؟ دو تا شیخ همه روزه اینجا مى آیند و اینك در آن خاكها دراز كشیده اند.

نزدیك كه شدند، شیخ را دیدند كه قلندروار بر خاك دراز كشیده است، احترامات لازمه را بجا آوردند، شیخ هم به سادگى و وارستگى همانجا از سلطان و درباریانش پذیرائى طلبگى كرد، از قضا در آن نزدیكی ها دوره گردى انگورفروش، از نداشتن مشترى چرت مى زد و از بینوائى در خمارى بود، شیخ مقدارى انگور از او خرید و به نزد مهمانان ناخوانده گذاشت ، شاه كه حالت وارستگى و آخوندى شیخ را دید، براى خوشایند وى دستور داد از انگورها خریدارى كنند و هر یك از حاضران براى خوشایند شاه، از یكدیگر پیشدستى كرده و همه انگورهاى طبق كش را به قیمت گزاف خریدند.»(4)


فرم در حال بارگذاری ...