« دفاع از ادم کشاموفقیت مثبت »

دفاع امام رضا ع از حق

نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396

دفاع قاطع حضرت رضا ( ع ) از حق در برابر طاغوت زمانش 
هنگامي كه حضرت رضا ( ع ) در خراسان ، بود ماءمون ( خليفه وقت ) روزهاي دوشنبه و پنجشنبه را روزهاي ملاقات مردم با او قرار داده بود ، محمد بن سنان ( ره ) مي گويد : در يكي از اين دو روز ملاقاتي ، حضرت رضا ( ع ) حضور داشت ، و ماءمون در جانب راست حضرت رضا ( ع ) نشسته بود ، به ماءمون خبر رسيد كه يكي از پارسايان عابد ، دزدي كرده است ، ماءمون دستور داد او را نزد او بياورند ، ماءمورين رفتند و او را نزد ماءمون آوردند ، ماءمون به چهره او نگاه كرد ، ديد بر اثر عبادت و سجده هاي زياد ، پيشانيش پينه بسته است به او گفت :

( خجالت نمي كشي ، تو با اين سيماي مذهبي ، دزدي ميكني ؟ )

عابد : من از روي اضطرار و ناچاري دست به دزدي زدم ، زير مرا از حقي كه در خمس و بيت المال دارم باز مي داري ، و بر اثر تهيدستي ناچار به دزدي مي شدم .

ماءمون : تو چه حقي در خمس و بيت المال داري ؟

عابد : خداوند مصرف خمس را در شش مورد ، تقسيم و فرموده است :

و اعلموا انما غنمتم من شي ء فان لله خمسه و للرسول ولذي القربي واليتامي والمساكين و ابن السبيل ان كنتم آمنتم بالله وما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان . . .

?انفال،41

( بدانيد هر گونه غنيمتي كه به شما رسد ، خمس آن براي خدا و پيامبر ( ص ) و براي خويشان پيامبر ( ص ) و يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر است اگر شما به خدا وآنچه بر بنده خود ، در روز جدايي حق از باطل ، و روز درگيري دو گروه ( با ايمان و بي ايمان - يعني روز جنگ بدر ) نازل كرده ايم ايمان آورده ايد ) .

( و همچنين اين مطلب در مورد بيت المال در آيه 7 سوره حشر آمده است ) .

بنابراين چرا حق مرا به من نمي دهي ، با اينكه من درمانده در سفر هستم ، و بر اثر تهيدستي نمي توانم به وطن بازگردم ، وانگهي من از آگاهان به آيات قرآن هستم .

ماءمون : براي اجراي حد الهي و حكم اسلام كه درباره دزد ، مقرر شده آماده باش ، ما نمي توانيم به خاطر اين ياوه سرائي تو ، حدود الهي را تعطيل كنيم .

عابد : نخست از خودت شروع كن ، و خود را با اجراي حد الهي پاكساز و بعد به ديگري بپرداز .

ماءمون در اينجا به حضرت رضا ( ع ) رو كرد و عرض نمود : اين شخص چه مي گويد ؟ ( نظر شما چيست ؟ )

امام رضا ( ع ) فرمود : او مي گويد : تو دزدي كردي ، من هم دزدي كردم .

ماءمون ، بسيار خشمگين شد ، سپس به عابد رو كرد و گفت : ( سوگند به خدا به جرم دزدي ، دستت را قطع مي كنم ) .

عابد : آيا دست مرا قطع مي كني ، با اينكه برده وغلام من هستي ؟ !

ماءمون : واي بر تو ، از كجا من غلام تو شده ام ؟ !

عابد : مادر تو را ( پدرت هارون ) از بيت المال مسلمانان خريده است بنابراين ، مادر تو جزء اموال همه مسلمانان مغرب و مشرق است و تو كه از او به وجود آمده اي برده و غلام همه مسلمانان هستي ، تا وقتي كه آنها تو را آزاد كنند ، ولي من از سهمي كه دارم تو را آزاد نخواهم كرد ، وانگهي تو خمس مردم را چپاول كردي و حق آل رسول ( ص ) را به آنها ندادي و حق من وامثال مرا ندادي ، و از سوي ديگر چيز ناپاك ، پاك كننده ناپاك ديگر نيست ، بلكه ناپاك را چيز پاك ، پاك مي كند ، و كسي كه بر گردن او حد است ، حد ديگران را جاري نمي سازد تا نخست حد خود را جاري كند ، و بعد به ديگران برسد ، آيا سخن خدا را نشنيده اي كه مي فرمايد :

اتاءمرون الناس بابر و تنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب افلا تعقلون

( آيا مردم را به نيكي دعوت مي كنيد ، ولي خودتان را فراموش مي نمائيد ، با اينكه شما خودتان كتاب ( آسماني ) را مي خوانيد ، آيا هيچ فكر نمي كنيد ؟ !)

?بقره،44

ماءمون در برابر گفتار شيواي عابد ، درمانده شده بود ، متوجه حضرت رضا ( ع ) شد و عرض كرد : ( نظر شما درباره اين شخص چيست ؟ )

حضرت رضا ( ع ) فرمود : خداوند به محمد ( ص ) فرمود :

قل فلله الحجة البالغة : ( براي خدا دليل رسا و قاطع هست )

?انعام،146

 به طروي كه بهانه اي براي هيچ كس باقي نمي ماند ، و اين حجتها همان است كه نادان با وجود ناداني به آن پي مي برد ، چنانكه شخص نادان با علم خود به آن آگاه مي گردد ، و دنيا و آخرت بر اساس حجت ودليل ، پابرجا است ، و اين مرد ( عابد ) هم براي خود حجت و دليل آورد .

در اين هنگام ماءمون دستور آزادي عابد را داد.


فرم در حال بارگذاری ...