« پنج قانون فرزند پروریاعتدال در دشمنی ها »

ماجرا و صد چرا

نوشته شده توسطعابدي 9ام مرداد, 1396

ماجرا و صد چرا

كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه،  ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد :

“موجودى كافى نميباشد ! “

امكان نداشت ، خودم ميدونستم  كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم،

 با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين با پيام آمد:

“رمز نا معتبر است”

اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت:

آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟….فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته

در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله فروشنده در سرم صدا ميكرد

“پول نقد همراهتون هست"؟…….

خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم. مثلا عبادتهايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و …

نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ،.و ما متعجبانه بگوييم :

مگر ميشود ؟؟؟؟

 اين همه اعمالى كه فكر ميكرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟

و بگويند اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت … 

كنار بخل …..كنار حسد …..، كنار  ريا ….، كنار بى اعتمادى به خدا… ، كنار دنيا دوستى  و …..

نكند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟؟؟؟

 و ما كيسه مان تهى باشد ، دستمان خالى …
خدايا از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان ميشود به تو پناه ميبريم كه :

اِن َنفس َلاماره باالسوأ اِلآ ما رَحِمَ ربى?

┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄

@Arkavazi_boli

┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄


فرم در حال بارگذاری ...