« قبل از طلبگی بخوانید هم خواهران هم برادران | ده پند از امام رضا ع » |
مواظب باشیم موریانه نباشیم
نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396دنیای امروز دنیای عجیب و غریبی است. مخصوصا وقتی طلبه باشی و بخواهی در این دنیای پر زرق و برق و در این عصر ارتباط هم طلبگی خودت را حفظ کنی و هم زندگیات به روز باشد. هم دیندار باشی و هم با همه وسایل ارتباطی و مردم زمانه در ارتباط.
اینجاست که کار کمی پیچیده میشود. گاهی به افراط و تفریط میکشد. گاهی هم کج فهمی دارد. ممکن است اشتباه کنی.
شاید نتوانی مرز بین زی طلبگی و ساده زیستی را با به روزبودن تشخیص دهی. شاید از وسایل ارتباطی استفاده نکنی و از مظاهر ارتباط به دور باشی و خیال کنی خیلی زاهدی…. . شاید یک تصور عجیب و غریب از زندگی طلبگی برایت به وجود بیاید.
شاید هم آنقدر در این دنیای پرزرق و برق غرق شوی که یادت برود طلبه هستی. زی طلبگی را نتوانی تلفظ کنی و شاید هم …. هزار خطای دیگر برایت اتفاق بیفتد.
مهم این است که این مرزها را بشناسی هم روحانی باشی و هم سیاستمدار. هم به روز باشی و هم زی طلبگی را مراعات کنی. هم دیندار باشی و هم ارتباطات قوی با مردم ایجاد کنی.
در این نوشتار توجه شما عزیزان را به بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در همین رابطه جلب میکنم:
یك چیز دیگرى كه در باب روحانیت شرط و لازم است كه ما دقیقاً و جداً به آن توجه كنیم، مسئلهى حفظ قداست روحانى است. روحانیت داراى قداست است. مردم به من و شما كه نگاه مىكنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصى براى ما باز مىكنند و یك تقدسى قائلند.
بعضى از گناهانى كه خودشان مىكنند، خیال مىكنند ماها نمىكنیم؛ بعضى از كارهاى خیرى كه خودشان انجام نمىدهند، خیال مىكنند ما انجام مىدهیم؛ خیال مىكنند ماها دائم در حال ذكر الهى و توجه به پروردگار - كه غالباً از آن غفلت مىشود - هستیم؛ یك چنین تصوراتى دربارهى ما دارند.
البته این تصورات را نباید تقویت كرد. امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یكى از ادعیهى صحیفهى ثانیهى سجادیه از خداى متعال شش چیز مىخواهد، كه یكىاش این است: «و لبّاً راجحاً»؛ باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد.
این قداست را چگونه حفظ كنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالى، سلامت اخلاقى و حفظ زىّ طلبگى است. نمىگوییم عباى پاره به دوشمان بیندازیم؛ معناى زىّ طلبگى این نیست.
معنایش این است كه در دنیاطلبى مثل دنیاطلبان عمل نكنیم؛ هر چه هوس كردیم، بخواهیم. من قبلها روایتى دیدم كه هر كس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مركوبى كه دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خداى متعال ملعون است. این شأن پولدارها و پولپرستهاست.
ما هم فلان چیز را هوس مىكنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردى كه پول گیرمان آمد، فوراً مىرویم آن را تهیه مىكنیم؛ منتظریم كه از این صد جزء اشرافیگرى، وقتى این یك جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهاى دیگر همینطور بتدریج فراهم كنیم.
این شأن طلبگى نیست. شأن طلبگى این است كه انسان یك زىّ متوسطى همراه با قناعت، سلامت مالى و سادگى به طور نسبى براى خودش نگه دارد.
سلامت اخلاقى، خیلى مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد. یك وقتى به مناسبتى خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یك روحانى بود كه یك تخلفى كرده بود و امام با ما مشورت مىكردند كه با او چگونه رفتار شود.
من به ایشان مفصل گفتم كه این پیروزى شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروى روحانیت شیعه است - والّا چرا باید وقتى یك مرجع به میدان آمد، مردم اینطور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا كنند، كه در نهضت امام بزرگوار ما كردند.
هزار سال آبروى شیعه متراكم شد تا به اینجا رسید كه یك مرجعى مثل امام بزرگوار ما كه جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداكارى و آگاهى به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند - حالا بعضى از این هملباسهاى ما مثل موریانهاى كه در یك بنایى بیفتد، دارند این آبروى هزارساله را ذره ذره مىخورند و از بین مىبرند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق كردند. واقع قضیه همین است.
باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانهها نباشیم. خداى نكرده هر عملِ زشت و وقیح و یك كار نامناسبى كه از یكى از ماها سربزند، رخنهاى در آن ذخیرهى ارزشمند هزار سالهى روحانیت و علماى شیعه است.
یكى از كارهاى دیگر ما كه مهم است، كسب مهارتهاى دینى است. ما باید در رشته و حرفهى خودمان مهارت پیدا كنیم. باید عالم و با سواد بشویم؛ فارسىاش این است.
در دوران مبارزات و بحبوحهى مبارزات - كه دائم ما را مىگرفتند و آزاد مىكردند - یك مشت طلبهى جوان با ما مرتبط بودند و ما با اینها كار سیاسى مىكردیم. من به اینها مىگفتم: بىمایه فطیر است.
باید درس را هم بخوانید. آن رفقایى كه آن وقت ما در مشهد داشتیم - كه از لحاظ سیاسى و انقلابى با ما مرتبط بودند - همهشان جزو طلبههاى درسخوان بودند. باید با سواد شد و درس خواند.
البته من اعتقادم بر این است كه این درس خواندن، باید یك تحول عمیق و وسیع و همهجانبهاى در كیفیت تدریس و تدرّس ما در سطح حوزههاى كشور به وجود آورد، كه حالا جاى آن حرف اینجا نیست.
ما نقصها و كمبودهاى زیادى داریم كه باید نظام درسى ما، آن كمبودها را جبران كند؛ نباید هم بگذاریم دیر بشود؛ اما به هر حال درس خواندن، با سواد شدن، با كتاب و سنت آشنا شدن، با مبانى معرفت دینى آشنا شدن؛ چه فقه، چه فلسفه، را باید یاد گرفت.
باید انسان بتواند در میدان چالشهاى فكرى امروزِ دنیا سینه سپر كند. امروز دنیا، دنیاى تعارض فلسفهها و فكرهاست. یكى از دلایلى كه انقلاب اسلامى توانسته است در مقابل كارشكنیهاى غرب ایستادگى كند - كه امروز هم پیش از ظهر اشارهى مختصرى كردم - همین است؛ ما فكر به میدان آوردیم؛ ما مثل یك كودتا عمل نكردیم.
امروز تفكرات اجتماعى و سیاسى جمهورى اسلامى، تفكرات سیاسى و اجتماعى غرب را به طور جد به چالش كشیده است؛ همین مسئلهى مردمسالارى دینى و مسئلهى پیگیرى عدالت.
اینها پرچم صلح را بالا مىبرند و مىگویند: صلح! صلح! خیال مىكنند كه صلح به طور مطلق یك ارزش است؛ نه، صلح به طور مطلق یك ارزش نیست.
صلحِ عادلانه یك ارزش است. والّا ظالمى كه آمد خانهى یك مظلومى را غصب كرد، با همدیگر اختلاف پیدا مىكنند؛ آن مظلوم اعتراض مىكند، دعوا مىكند؛ یكى بیاید بگوید صلح كنید؛ حالا پهلوى هم زندگى كنید! پس غصب خانهى او چه مىشود؟! بنابراین، صلحِ عادلانه مهم است.
این مسئلهى عدالت و تعمیم آن به همهى میدانهاى قضاوتهاى سیاسى و اجتماعى، جزو افكار و نوآوریهاى جمهورى اسلامى در عرصهى سیاسىِ دنیاى امروز است كه اینها را به چالش مىكشد.
پس پایهى فكرى را باید قوى كرد تا انسان در پیكار اندیشهها و افكار گوناگون در امروزِ دنیا بتواند بایستد و جبههى خودش را حفظ كند.
فرم در حال بارگذاری ...