آرشیو برای: "بهمن 1395, 02"

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395
تَخَفَّفوا تَلحَقوا... تَخَفَّفوا تَلحَقوا... سبکبار شوید تا برسید... غریبانه نمردم در بیابان،سرم بر دامان زهراست،مادر    اول صلوات بفرستید و بعد بر امام حسین(ع) سلام دهید و سپس بر سرباز آخر زمانی آقا امام حسین(ع) شهید     گفت و… بیشتر »

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت که فردا نگیرد خدا با تو سخت گر از پا درآید، نماند اسیر که افتادگان را بود دستگیر نترسد که نعمت به مسکین دهند وز آن بار غم بر دل این نهند دل زیردستان نباید شکست مبادا که روزی شوی زیر دست بیشتر »

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395
​آرامشم تویی خدا: مردی برای آموختن فلسفه و منطق نزد سقراط رفت, روش تدریس سقراط اینگونه بود که نخست شاگردانش را آزمایش میکرد و سپس میپذیرفت, اما آن روز آن مرد در تست استاد چه کرد, او در جواب هر سؤال سقراط و حتی گاهی بدون اینکه سقراط سؤالی بپرسد,مدت ها… بیشتر »

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395
وَآتُوا الْيَتَامَىٰ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ ۖ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا   و اموال یتیمان را (هنگامی که به حد رشد رسیدند) به آنها بدهید! و اموال بد… بیشتر »

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395
دنیا بستری است برای ساختن خانه آخرت. دو خصلت است که چیزی بالاتر از آن دو  نیست: یکی ایمان داشتن به خدا، دیگری سود رساندن به بندگان خدا. (حضرت محمد) بیشتر »

نوشته شده توسطعابدي 2ام بهمن, 1395
به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود.  دوباره خوابیدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه کردم.  شش و بیست دقیقه صبح بود.  فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.  خوابیدم.  وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت… بیشتر »