احکام غسل 

نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396

?سوال

اگر به درستی غسل شک کنی حکمش چیه ؟ ایت الله خامنه ای

ــــــــــــــــــــــ
✍پاسخ

اگر پس از غسل، شك كند كه غسل را درست انجام داده است يا نه، لازم نيست دوباره غسل كند و غسل صحیح می باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

#احکام_غسل 

توضيح المسائل (امام خمينى)، ص: 88مساله 378

خدایا

نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396

خدایا

?توکافے هستے برایم 

?مـشکلاتم رابه تومی سپارم

ودلم قرص می شود…

 

?کمکم کن خرابے هارا

ازنوبسازم 

?بودنت را

ازمن نگیرخوب من!

دفاع از ادم کشا

نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396

?"ماجرای نذری حضرت ابالفضل(ع) و بازی مقابل اسرائیل”
♦️سال ۸۸ در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰، یک بازی حساس با کره جنوبی داشتیم که می‌بردیم می‌رفتیم جام جهانی.
♦️همین آقا مسعود شجاعی که دیروز بخاطر نگرانی از حذف خودش یا تیمش جلوی تیم اسرائیلی بازی کرد در بازی با کره دستبند سبز بست و فیفا بخاطر استفاده از نماد سیاسی در ورزش تیم ملی را تا مرز حذف برد. 
♦️خیلی از کسانیکه امروز از بازی وی جلوی اسرائیل دفاع می‌کنند و می‌گویند ورزش را با سیاست قاطی نکنید آنروز از قاطی کردن ورزش با سیاست آنهم قاطی کردن تیم ملی با سیاست داخلی دفاع می‌کردند. از جمله علی کریمی که خودش هم آن بازی دستبند سبز بسته بود.
♦️بحث محرومیت تیم ملی که بالا گرفت مرحوم منصور پورحیدری که آنموقع سرپرست تیم بود یک مصاحبه کرد و غائله خوابید. گفت: “بچه‌ها مچ بندهای سبز را با نیت نذر حضرت ابالفضل(ع) بسته بودند. بنده خودم ۲۰ سال است سبز نذری حضرت اباالفضل (ع) را چه در دروانی که فوتبال بازی می کردم و چه در دوران مربیگری بر دست می بندم.”

( لینک مصاحبه: l1l.ir/23jf )
♦️آنروز بازی را مساوی کردیم و نرفتیم جام جهانی آفریقای جنوبی. خیلی هم غصه خوردیم. ولی ماجرای دو تیکه شدن تیم بین سبز بسته‌ها و الباقی در چنین بازی حساسی و ورود سیاست به ورزش با نذری حضرت ابالفضل(ع) یادمان ماند. تا اینکه خبر بازی شجاعی جلوی اسرائیل و قاطی نکردن سیاست با ورزش را خواندم. دفاع علی کریمی را هم که دیدم دیگر خنده‌ام ‌گرفت 

دفاع امام رضا ع از حق

نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396

دفاع قاطع حضرت رضا ( ع ) از حق در برابر طاغوت زمانش 
هنگامي كه حضرت رضا ( ع ) در خراسان ، بود ماءمون ( خليفه وقت ) روزهاي دوشنبه و پنجشنبه را روزهاي ملاقات مردم با او قرار داده بود ، محمد بن سنان ( ره ) مي گويد : در يكي از اين دو روز ملاقاتي ، حضرت رضا ( ع ) حضور داشت ، و ماءمون در جانب راست حضرت رضا ( ع ) نشسته بود ، به ماءمون خبر رسيد كه يكي از پارسايان عابد ، دزدي كرده است ، ماءمون دستور داد او را نزد او بياورند ، ماءمورين رفتند و او را نزد ماءمون آوردند ، ماءمون به چهره او نگاه كرد ، ديد بر اثر عبادت و سجده هاي زياد ، پيشانيش پينه بسته است به او گفت :

( خجالت نمي كشي ، تو با اين سيماي مذهبي ، دزدي ميكني ؟ )

عابد : من از روي اضطرار و ناچاري دست به دزدي زدم ، زير مرا از حقي كه در خمس و بيت المال دارم باز مي داري ، و بر اثر تهيدستي ناچار به دزدي مي شدم .

ماءمون : تو چه حقي در خمس و بيت المال داري ؟

عابد : خداوند مصرف خمس را در شش مورد ، تقسيم و فرموده است :

و اعلموا انما غنمتم من شي ء فان لله خمسه و للرسول ولذي القربي واليتامي والمساكين و ابن السبيل ان كنتم آمنتم بالله وما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان . . .

?انفال،41

( بدانيد هر گونه غنيمتي كه به شما رسد ، خمس آن براي خدا و پيامبر ( ص ) و براي خويشان پيامبر ( ص ) و يتيمان و مسكينان و درماندگان در سفر است اگر شما به خدا وآنچه بر بنده خود ، در روز جدايي حق از باطل ، و روز درگيري دو گروه ( با ايمان و بي ايمان - يعني روز جنگ بدر ) نازل كرده ايم ايمان آورده ايد ) .

( و همچنين اين مطلب در مورد بيت المال در آيه 7 سوره حشر آمده است ) .

بنابراين چرا حق مرا به من نمي دهي ، با اينكه من درمانده در سفر هستم ، و بر اثر تهيدستي نمي توانم به وطن بازگردم ، وانگهي من از آگاهان به آيات قرآن هستم .

ماءمون : براي اجراي حد الهي و حكم اسلام كه درباره دزد ، مقرر شده آماده باش ، ما نمي توانيم به خاطر اين ياوه سرائي تو ، حدود الهي را تعطيل كنيم .

عابد : نخست از خودت شروع كن ، و خود را با اجراي حد الهي پاكساز و بعد به ديگري بپرداز .

ماءمون در اينجا به حضرت رضا ( ع ) رو كرد و عرض نمود : اين شخص چه مي گويد ؟ ( نظر شما چيست ؟ )

امام رضا ( ع ) فرمود : او مي گويد : تو دزدي كردي ، من هم دزدي كردم .

ماءمون ، بسيار خشمگين شد ، سپس به عابد رو كرد و گفت : ( سوگند به خدا به جرم دزدي ، دستت را قطع مي كنم ) .

عابد : آيا دست مرا قطع مي كني ، با اينكه برده وغلام من هستي ؟ !

ماءمون : واي بر تو ، از كجا من غلام تو شده ام ؟ !

عابد : مادر تو را ( پدرت هارون ) از بيت المال مسلمانان خريده است بنابراين ، مادر تو جزء اموال همه مسلمانان مغرب و مشرق است و تو كه از او به وجود آمده اي برده و غلام همه مسلمانان هستي ، تا وقتي كه آنها تو را آزاد كنند ، ولي من از سهمي كه دارم تو را آزاد نخواهم كرد ، وانگهي تو خمس مردم را چپاول كردي و حق آل رسول ( ص ) را به آنها ندادي و حق من وامثال مرا ندادي ، و از سوي ديگر چيز ناپاك ، پاك كننده ناپاك ديگر نيست ، بلكه ناپاك را چيز پاك ، پاك مي كند ، و كسي كه بر گردن او حد است ، حد ديگران را جاري نمي سازد تا نخست حد خود را جاري كند ، و بعد به ديگران برسد ، آيا سخن خدا را نشنيده اي كه مي فرمايد :

اتاءمرون الناس بابر و تنسون انفسكم وانتم تتلون الكتاب افلا تعقلون

( آيا مردم را به نيكي دعوت مي كنيد ، ولي خودتان را فراموش مي نمائيد ، با اينكه شما خودتان كتاب ( آسماني ) را مي خوانيد ، آيا هيچ فكر نمي كنيد ؟ !)

?بقره،44

ماءمون در برابر گفتار شيواي عابد ، درمانده شده بود ، متوجه حضرت رضا ( ع ) شد و عرض كرد : ( نظر شما درباره اين شخص چيست ؟ )

حضرت رضا ( ع ) فرمود : خداوند به محمد ( ص ) فرمود :

قل فلله الحجة البالغة : ( براي خدا دليل رسا و قاطع هست )

?انعام،146

 به طروي كه بهانه اي براي هيچ كس باقي نمي ماند ، و اين حجتها همان است كه نادان با وجود ناداني به آن پي مي برد ، چنانكه شخص نادان با علم خود به آن آگاه مي گردد ، و دنيا و آخرت بر اساس حجت ودليل ، پابرجا است ، و اين مرد ( عابد ) هم براي خود حجت و دليل آورد .

در اين هنگام ماءمون دستور آزادي عابد را داد.

موفقیت مثبت

نوشته شده توسطعابدي 14ام مرداد, 1396

شخصی برای اولین بار یک کلم دید؛
اولین برگش را کند، زیر آن به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و…
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمی اینجاست که به این شکل کادوپیچش کردن…!
اما وقتی کم کم داشت به انتها می رسید و برگها تمام می شد متوجه شد که چیزی در داخل آن برگها پنهان نشده؛
بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست…
داستان زندگی همه ما هم مثل همین کلم هست.
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم؛
چیزی آن سوی روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم…
و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم ، نه خوردنی بود نه پوشیدنی ، فقط دور ریختنی بود…
” زندگی؛ همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم.