درسی که باید اموخت
نوشته شده توسطعابدي 18ام فروردین, 1397زندگی هماهنگ با مردم و تناسب در سطح معیشت رهبران دینی و افراد جامعه، همواره به عنوان یكی از اصول اساسی زیست طلبگی مطرح بوده است.
زندگی هماهنگ با مردم و تناسب در سطح معیشت رهبران دینی و افراد جامعه، همواره به عنوان یكی از اصول اساسی زیست طلبگی مطرح بوده و در فرهنگ دینی نیز، یکی از ارزش های متعالی به حساب می آید. این منش و روش عالی، در حقیقت پاسخ انسان های دانا به زندگی ناپایدار دنیاست، که در پرتو نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگی دنیا حاصل گردیده و همراه خود، آرامش درون و برون را بدنبال می آورد.
یكی از نكاتی كه به پای ثابت توصیه ها و دستورالعملهای عالمان مردم دار در طول تاریخ حوزه های علمیه تبدیل شده، همین زندگی ساده، قانعانه و به دور از اسراف و تجمل است كه خود، به عنوان مهمترین عاملی محسوب می گردد که مکان و منزلت علما و جامعه روحانیت را در بین مردم حفظ نموده است. این روش حسنه، از اصولی ترین دستورات حیاتبخش اسلام و سیره عملی پیامبر- صلی الله علیه و آله - و ائمه طاهرین – علیهم السلام - بوده و جملگی بر این امر تاکید داشته اند؛ این بزرگواران زندگی ساده و همسان بودن با مردم در این جهت را، از اساسی ترین عوامل در حرکت به سوی آرمانهای بلند الهی می دانستند.
اساسا تجمل برای كسی كه با دین سروكار داشته و متولی امور دینی مردم است، اثر معكوس در انجام وظیفه وی داشته و حتی بتدریج می تواند او را به وادی بی اعتقادی بكشاند. بنابراین گرچه ساده زیستی برای آحاد جامعه یک ارزش محسوب می شود، اما برای پیشوایان و مدیران جامعه یک ضرورت است. حضرت علی – علیه السلام - می فرماید :« اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَیلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ ؛(1) خداوند عزوجل بر پیشوایان عادل واجب كرده است كه سطح زندگى خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقر فقیر وی را برآشفته نكند. »
در قرآن کریم کلمهای که از نظر ظاهری به تجمل گرایی نزدیک است، واژه «ترف» است که در چندین مورد بكار رفته است، از جمله در سوره هود می خوانیم: «وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَکَانُوا مُجْرِمِینَ؛ (هود/ 116) و آنانکه ستم میکردند، از تنعم و کامجویی پیروی کردند وگناهکار بودند.» در آیه دیگری درباره اصحاب شمال و گناه کاران آمده است: «إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُتْرَفِینَ؛ (واقعة/ 45) آنها پیش از این (در عالم دنیا)، مست و مغرور بودند.» با این وصف، آنچه از منظر قرآن كریم نكوهش شده، دلباختگی نسبت به امور دنیا و زرق و برق آن است که در قالب تجمل گرایی ظاهر می شود، نه بهره گیری معتدل و حساب شده از نعمتهای این جهان.
اهمیت پرهیز رهبران جامعه از تجمل گرایی، در بیانات و سیره عملی مقام معظم رهبری - حفظه الله - نیز به وفور مشاهده شده و در حقیقت یكی از برجستگی های سیره ایشان است، كه هرگز اجازه نداده اند كه در دوران مسئولیت، سطح زندگی و معیشت شان از عامه مردم فراتر رود. ایشان دوری از زخارف دنیوی و زندگی همراه با تجمل را یكی از مولفه های اساسی پیروزی و موفقیت طلاب در مسیر طلبگی می دانند: « اگر امروز خدای ناخواسته در همان رفتار شخصی خودمان چیزی مشاهده بشود که با آنچه مردم درباره ما گمان می برند، منافات داشته باشد، به ایمان مردم ضربه خواهد خورد و در نتیجه پایه خواهد لرزید. این، آن وظیفه اول است. لذا ما واقعاً موظفیم که بیش از همیشه، جهات الهی و شرعی و آن چیزهایی را که دستگاه روحانیت با آنها شناخته شده است؛ مثل آزادمنشی، بی اعتنایی به زخارف دنیا، بی اعتنایی به مال و منال و اقتدار مادّی، ارتباط و اتصال به خدا، ورع و پرهیز از محارم، و توجه به علم - که مردم روحانیت را به علم شناخته اند - رعایت کنیم. اینها آن وظایف نوع اول است، که وظایف شخصی ماست؛ بایستی به اینها بپردازیم و به آن اهمیت بدهیم.»(2)
ایشان در جای دیگری، مسئولان حوزه و عموم طلاب را به رعایت این امر مهم فراخوانده و دنیا طلبی را از آفات راه علم و دین معرفی می كنند. « مسأله تهذیب اخلاق، مسأله سادهزیستی، مسأله اعراض از زخارف دنیا را بایستی در حوزههای علمیه جدی گرفت. اینطور نباشد که طلبه به خاطر خانهاش - که دو خیابان تا محل درس فاصله دارد - به فکر ماشین شخصی بیفتد. ماشین چیست؟ از اول، بنای کار طلبگی بر عسرت و بی اعتنایی به زخارف دنیوی بود؛ اما حالا فوراً به فکر بیفتیم که یک ماشین شخصی و یک خانه کذایی داشته باشیم! البته باید حداقل معیشتی وجود داشته باشد؛ طوری که انسان ذهنش مشغول آن چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع را انجام بدهد؛ اما اینطور نباشد که طلبگی هم به چیزی مثل بقیه کارهای دیگری که بعضی می کنند - دنبال تجملات و دنبال زخارف و امثال اینها رفتن - تبدیل شود. این عیب خیلی بزرگی است که باید بشدت از آن جلوگیری شود.»(3)
با توجه به آنچه گفته شد، علما و مراجع بزرگوار تشیع، در طول حیات پرثمر خود، همواره زندگی ساده و بی آلایشی داشته اند، بگونه ای كه مردم هرگز تفاوتی را از این حیث میان خود و علما حس نكرده و همین نیز موجب شكل گیری یك ارتباط قوی و دوسویه میان مردم و عالمان دینی بوده است. در همین رابطه در مورد مرحوم حاج شیخ هادى نجم آبادى – رحمه الله - نقل می كنند كه : « ….شیخ پس از تحصیل و بازگشت از نجف اشرف به نام یكى از فقهاى بزرگ تهران مشهور شده و در مجالست با مردم و حل امورات شرعیه آنها پیشقدم بود. بیش از بیست خانوار نان خور شیخ بودند، غذاى لذیذ و جورواجور را به مردم مى داد و خود از آنها نمى خورد. روزى دو وعده غذا مى خورد و آن هم نان و دوغ با آبگوشت یا آش بود. با آنكه مجتهد و صاحب نظر بود هرگز فتوا نمى داد، نشست و مجلس وى همیشه روى خاك بود و…
گویند بیمارستان وزیرى تهران كه موقوفه یكى از رجال است، شیخ متصدى ساختمانش شده بود و همه روزه به بنا و كارگر سركشى مى كرد و نظارت در بنا داشت ، روزى ناصرالدین شاه به همراه تنى چند از وزیران و رجال دولت، بى خبر به دیدار شیخ رفت و از كارگرانى كه سرگرم خاك بردارى بودند پرسید كه آقا شیخ هادى كجاست ؟
گفتند: نمى دانیم آقا شیخ هادى كیست ؟ دو تا شیخ همه روزه اینجا مى آیند و اینك در آن خاكها دراز كشیده اند.
نزدیك كه شدند، شیخ را دیدند كه قلندروار بر خاك دراز كشیده است، احترامات لازمه را بجا آوردند، شیخ هم به سادگى و وارستگى همانجا از سلطان و درباریانش پذیرائى طلبگى كرد، از قضا در آن نزدیكی ها دوره گردى انگورفروش، از نداشتن مشترى چرت مى زد و از بینوائى در خمارى بود، شیخ مقدارى انگور از او خرید و به نزد مهمانان ناخوانده گذاشت ، شاه كه حالت وارستگى و آخوندى شیخ را دید، براى خوشایند وى دستور داد از انگورها خریدارى كنند و هر یك از حاضران براى خوشایند شاه، از یكدیگر پیشدستى كرده و همه انگورهاى طبق كش را به قیمت گزاف خریدند.»(4)
ترغیب طلآب
نوشته شده توسطعابدي 17ام فروردین, 1397علمای بزرگ و طراز اول حوزه های علمیه، در طول چند سده ای كه از شكل گیری حوزه ها می گذرد، هم خود در كسب علم و دانش همت عالی به خرج می دادند و هم تلاش می كردند طلاب جوان را در این مسیر هدایت نمایند.
اساس و بنیان حوزه های علمیه در گذر زمان، بر تلاش وافر در راه تعلیم و تربیت بنا گذاشته شده است و عالمان دینی و بزرگان حوزوی همواره تلاش می كردند حوزه ها را در مسیر فراگیری و ارزیابی اندیشه های نو هدایت نمایند. اهتمام اساتید و نخبگان حوزه های علمیه به علم و علم آموزی در طول چند سده ای كه از حیات آن می گذرد، در حقیقت ریشه در توجه اسلام به مقوله علم و دانش دارد « طلب العلم فریضة علی كل مسلم »(1) در حقیقت، همت در مسیر كسب علم و دانش است كه معارف لازم برای سعادت انسان را از طریق بكارگیری قوه تفكر و اندیشه حاصل می نماید. امیر مومنان علی - علیه السلام - خطاب به كمیل فرمودند: «ای كمیل! هیچ حركتی نیست، جز آنكه تو در آن نیازمند دانشی هستی.»(2)
شاید به جرات بتوان گفت، آنچه كه در شرع مقدس درباره اهمیت و قدر و قیمت تلاش علمی وارد شده، در كمتر مساله ای بیان گردیده است. از حضرت رسول الله – صلی الله علیه و آله - نقل شده است كه فرمود: « مۆمن وقتى كه از دنیا رفت، و ازخود یك صفحه بجا گذاشته باشد كه در آن علمى باشد، آن صفحه روز قیامت سپرى مى گردد بین او و بین آتش دوزخ و خداوند متعال به هر حرفى كه در آن صفحه باشد، شهرى به هفت مرتبه وسیع تر از دنیا، به او عطا مى فرماید، و هر مۆمنى كه ساعتى در نزد عالمى براى (طلب علم ) بنشیند، پروردگار عزوجل به او ندا كند كه نشستى پیش دوستم؟ قسم به عزت و جلالم تو را با او ساكن بهشتم گردانم و هیچ باكى ندارم.»(3)
تاكیدات شرع مقدس و همچنین تجربه چند هزار ساله بشر در باب نقش علم و دانش در توسعه و پیشرفت كشورها و ملتها در طول تاریخ، نخبگان و رهبران دینی و سیاسی جامعه اسلامی را واداشته است كه حجم بسیاری از توان و امكانات خود را، در مسیر هدایت جامعه به سمت فراگیری علوم مختلف مرتبط با سعادت دنیوی و اخروی انسان مصروف دارند. مقام معظم رهبری - دام ظله - در اهمیت علم آموزی برای سعادت جامعه اسلامی می فرمایند: « شما هدف را این قرار بدهید كه ملت و كشور شما در یك دوره اى، بتواند مرجع علمى و فناورى در همه دنیا باشد. یك وقتى من در جمع جوانهاى نخبه گفتم: شما كارى كنید كه در یك دوره اى - حالا این دوره ممكن است پنجاه سال دیگر یا چهل سال دیگر باشد - هر دانشمندى اگر بخواهد به آخرین فراورده هاى علمى دست پیدا كند، ناچار باشد زبان فارسى را كه شما اثرتان را به زبان فارسى نوشته اید، یاد بگیرد؛ همچنان كه امروز شما براى دستیابى به فلان علم، مجبورید فلان زبان را یاد بگیرید تا بتوانید كتاب مرجع را پیدا كنید و بخوانید. شما كارى كنید كه در آینده، كشور شما یك چنین وضعى پیدا كند؛ و می توانید. یك روز اینجور بوده است؛ كتابهاى دانشمندان ایرانى را به زبانهاى خودشان ترجمه می كردند، یا آن زبان را فرا می گرفتند براى اینكه بتوانند بفهمند…… ببینید، مرجعیت علمى این است؛ مجبورند كتاب شما را ترجمه كنند یا زبان شما را یاد بگیرند. هدفتان را این قرار بدهید. همتتان را این قرار بدهید. همت تان را پیشرفت در زمینه دانش و شكستن مرزهاى علم قرار بدهید.»(4)
«ائمه اطهار – علیهم السلام - در دوران حضور خود، بر تعلیم علوم دین و پرورش عالمان دینی تأكید فراوان داشتند و در عصر غیبت نیز علماء ربانی با تحمل سختی ها و فشارها، گاه با پیمودن فرسنگ ها راه و كشیدن مشقتهای طاقت فرسا، همان راه را ادامه داده و با آموختن علوم دین و بسط و گسترش آن، از این میراث گرانبها به خوبی پاسداری نموده و خود به درجات عالیه ای از علم و معرفت دست یافتند.»(5)
علمای بزرگ و طراز اول حوزه های علمیه در طول چند سده ای كه از شكل گیری حوزه ها می گذرد، هم خود در كسب علم و دانش همت عالی به خرج می دادند و هم تلاش می كردند طلاب جوان را در این مسیر هدایت نمایند. در این مكتب، آیین دانش اندوزی و تولید علمی به جویندگان علم آموخته می شد، بگونه ای كه در موارد بسیاری، طلاب برای استفاده از محضر یك عالم مرارتهای بسیاری را تحمل می نمودند، تا بتوانند درس آن عالم را درك نموده و از وی استفاده کنند. اهتمام بزرگان دین به كسب علم و ترغیب دیگران به علم آموزی، چه با گفتار و چه با عمل، بحدی بوده است كه حتی در سخت ترین شرایط نیز حاضر به ترك تحصیل و تدریس خویش نمی بودند.
علامه حسن زاده با ذكر خاطره ای از استاد خود مرحوم علامه شعرانی – رحمه الله - و درباره اهتمام ایشان در ترغیب طلاب به علم آموزی می فرمایند:« خدمت ایشان كه بودم، در سال دو روز تعطیلى داشتیم، یكى روز عاشورا و دیگر روز شهادت حضرت امام مجتبى – علیه السلام - و بقیه روزها را درس می خواندیم. ایشان سپس مى گویند: یكى از خاطرات خوشى كه از محضر شریف ایشان دارم ، این است كه یك زمستان كه برف خیلى سنگین آمده بود، من از حجره مدرسه مروى بیرون آمدم، برف را نگاه كردم، مردد بودم كه به كلاس درس بروم یا نروم. اگر نمى رفتم، دلیل بر تنبلى من و عدم عشق و شوق من بود، به هر حال تصمیم گرفتم بروم، رفتم تا درِ خانه ایشان در سه راه سیروس، خواستم در بزنم با آن برف سنگین كه آمده بود خجالت كشیدم. مدتى ایستادم كه كسى بیرون بیاید، اما كسى بیرون نیامد. دیدم وقت درس هم مى گذرد، در هر صورت در زدم، آقا زاده ایشان در را باز كرد. وارد شدم، سلام كردم و به محض نشستن، عذرخواهى كردم گفتم : آقا در این برف مزاحم شدم، مى خواستم نیایم. گفتند: چرا؟ گفتم: در این برف نمى خواستم مزاحم شوم.
گفتند: مگر شما كه از مدرسه مروى تا اینجا مى آمدید، گداها در سر راهها ننشسته بودند و گدائى نمى كردند؟ گفتم : چرا، گفتند: امروز آنها بودند یا نبودند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز كسب و كار آنهاست، گفتند: خوب آنها كه تعطیل نكردند، ما چرا تعطیل كنیم ؟»(6)
تعلیم در .....
نوشته شده توسطعابدي 17ام فروردین, 1397موثرترین شیوه هدایت وتدریس، عمل كردن استاد به دانسته های خود است، كه موجب می شود شاگرد، آموخته های خود را در رفتار استاد ببیند، و از این طریق از وی الگوگیری نماید.
رویكرد فرهنگی اسلام، همواره بر توام بودن علم و عمل تاكید داشته و آن دو را قرین یكدیگر دانسته است، بگونه ای كه نه علم به تنهایی، موجبات سعادت انسان را فراهم می آورد و نه عمل بدون علم به جایی می رسد؛ تربیت روح انسان و شكوفایی استعدادهای درونی وی تنها در سایه همراهی علم شهودی و عمل صالح امكان پذیر است و در این صورت است كه فرد، میتواند به سعه وجودی و انشراح صدر دست یابد و آیینه تمام نمای حقیقت شود.
بنابراین، تاثیر متقابل علم و عمل در چارچوب رویكرد اسلام به ارتباط مستقیم زندگی دنیا و حیات آخرت، از واضحات جهان بینی الهی می باشد، چرا كه بنابر مفاد آیات و روایات شریفه، علم حقیقی، خود عمل آفرین بوده، چنانكه عمل صالح، فزونی بخش علم راستین می باشد. اساسا روش عملی انسانها در زندگی، از اصول فکری و عقیدتی آنها سرچشمه می گیرد و عقاید و افکار آنها مسیر زندگی و عملکرد آنها را در دوران عمرشان مشخص می سازد، در حقیقت، علم مقدمه عمل صحیح و شایسته است و «عمل» موجب بهره برداری از علم، برداشت ثمره آن و گشوده شدن درهای دیگری از حكمت به روی انسان خواهد بود. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - می فرمایند: «من عملَ بما علمَ ورثهُ الله عِلمَ ما لم یعلم؛(1) هر كس به آنچه می داند عمل كند، خداوند او را وارث آنچه نمی داند خواهد گردانید.» كنایه از این كه نادانسته ها برایش آشكار می شود و خداوند درهای حكمت را بر قلب او می گشاید. در فرهنگ دینی، عالم بی عمل، به قول شهید ثانی – رحمه الله، همانند بیماری است كه با زحمت بسیار پزشك معالج حاذقی را یافته و از او نسخه شفا گرفته، ولی به جای عمل به آن، آن را به دیگران تعلیم می دهد، تا اینكه سرانجام بیماری او را هلاك می كند.
این همه، اثبات می كند كه موثرترین شیوه هدایت وتدریس، عمل كردن استاد به دانسته های خود است كه موجب می شود شاگرد، آموخته های خود را در رفتار استاد ببیند و از این طریق از وی الگوگیری نماید. امام صادق - علیه السلام - می فرماید: «عالمی که عمل نمی کند، موعظه او از قلب شنونده می رود، همانند بارانی که از کوه صفا می ریزد و می رود»(2)
در تاریخ، كم نبوده اند عالمان بی عملی كه نه تنها نتوانسته اند با دانش خود سودی را عاید جامعه خویش سازند، بلكه خود به عاملی برای پایمال كردن حقوق مردم تبدیل شده اند، همان گونه که در احوال قاضی شریک بن عبداللّه نخعی آمده است: « او در علم ودانش معروف بود. روزی مهدی عباسی او را دعوت کرد و استدعا نمود که یکی از سه مطلب پیشنهادی او را بپذیرد؛ یا قضاوت یا معلمی اطفال خلیفه و یا ضیافت خلیفه را. شریک در ابتدا هیچ کدام را نپذیرفت، ولی بر اثر اصرار خلیفه، مهمانی را مقرون به صرفه و موافق احتیاط دانست و قبول کرد. خلیفه به آشپز دستور داد از آن غذاهای حرامی که خودش می دانست برای از بین بردن روح تقوا چقدر اثر دارد، تهیه کند. شریک پس از آنکه از آن غذا خورد، سرانجام هم قضاوت و هم معلمی فرزندان خلیفه را پذیرفت.
یک روز می خواست حواله حقوق خود را از صراف بگیرد، صراف کمی دیر کرد، شریک گفت: زود باش! صراف گفت: مگر روغن فروخته ای که این چنین عتاب می کنی؟ شریک گفت: روغن چیست! من دینم را در ازای این پول فروخته ام، که از هر چیزی عزیزتر است.»(3)
تاثیرگذاری عمیقی كه از عمل به علم حاصل می گردد، اساتید تعلیم و تربیت را همواره بر این موضوع استوار ساخته است كه اگر می خواهند مواعظشان در جان و دل شاگردان بنشیند، به تدریس عملی اهتمام داشته باشند و بیش از آنكه بخواهند با حرف و گفتار، راه را از چاه مشخص سازند، با عمل خویش كه توام با علم راستین می باشد، شاگردان خود را در صراط مستقیم هدایت نمایند. در این باره حكایت جالبی از آیت الله بروجردی – رحمه الله - نقل شده است كه تاكیدی است بر این مطلب، كه علما و اساتید حوزه های علمیه همواره در كنار تدریس علم، تلاش می نمودند شاگردان را در مكتب عملی تربیت نمایند.
« آیت الله آقاى سید مصطفى خوانسارى فرموده اند: حضرت آیت الله بروجردى در مسجد عشقعلى، اصول [را] مباحثه مى كردند. روزى یكى از فضلاء به نام آقاى شیخ على جاپلقى اشكال كردند. آیت الله بروجردى جواب دادند، آقا شیخ على جواب آقا را رد كردند، آیت الله بروجردى – رحمه الله - عصبانى شدند، به نحوى كه آقا شیخ على متاثر شد كه مى خواست گریه كند. مباحثه تمام شد، نماز مغرب را تمام كرده بودم، كه مشهدى رضا خادم آقا آمد و گفت : آقا از مباحثه كه برگشتند، مابین در كتابخانه و اندرون ایستاده و متاثرند و فرمودند: بروید به آقاى خوانسارى بگویید بیاید، من با عجله نماز عشا را خواندم و پیش آقا رفتم، دیدم ایشان با حالت ناراحتى و تاثر شدید ایستاده اند. تا من رسیدم فرمودند: این چه حالتى بود كه از من سر زد، یك نفر عالم ربانى را رنجاندم ، الان باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم كه از من بگذرد و بعد بیایم نماز مغرب و عشا را بخوانم . عرض كردم : ایشان در مسجد (شاه زید) كه امام جماعت است و بعد از نماز مساله مى گوید و براى مردم موعظه مى كند، لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته منزل نمى آید، من به ایشان اطلاع مى دهم كه آقا فردا صبح منزل شما خواهند آمد.
آقا قبول فرمودند. صبح شد من رفتم حرم، از حرم كه برگشتم دیدم آقا سوار بر درشكه درِ منزل ما منتظر من هستند، در خدمتشان رفتیم منزل آقاى شیخ على، وقتى آقا شیخ على را دیدند، مى خواستند دست او را ببوسند كه نگذاشت، مى فرمودند: از من بگذرید، از حالت طبیعى خارج شدم و به شما پرخاش كردم و… آقا شیخ على گفت : شما سرور مسلمین هستید برخورد شما باعث افتخار من است و… بالاخره این برخورد موجب شد كه آقا شیخ على تا آخر عمر مورد عطوفت آقا قرار گرفت .»(4)
طلبگی
نوشته شده توسطعابدي 17ام فروردین, 1397عوامل متعدد و متنوعی میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم در ایجاد انگیزهی تحصیلی و نشاط علمی اثرگذار باشند و میتوان این عوامل را براساس معیارهای گوناگون، دستهبندی کرد. یکی از مهمترین تقسیمبندیها در این زمینه که ثمرهی عملی مهمی دارد، تقسیم عوامل انگیزهبخش به دو دستهی کلی درونزا و برونزاست.
4. نشاط درونزا - نشاط برونزا
عوامل متعدد و متنوعی میتوانند مستقیم یا غیرمستقیم در ایجاد انگیزهی تحصیلی و نشاط علمی اثرگذار باشند و میتوان این عوامل را براساس معیارهای گوناگون، دستهبندی کرد.
یکی از مهمترین تقسیمبندیها در این زمینه که ثمرهی عملی مهمی دارد، تقسیم عوامل انگیزهبخش به دو دستهی کلی درونزا و برونزاست. برایناساس برخی از عواملی که میتوانند انگیزهی کار علمی را در ما افزایش دهند، در وجود خود ما ریشه دارند و برخی دیگر، توسط عاملی بیرونی به مدد ما میآیند. به دیگر عبارت، گاه ممکن است محیط و اتفاقات پیرامونی و نیز اطرافیان ما و رفتارهایشان در ما اثر مثبت بگذارند و گاه ممکن است نشاط علمی ما معلول توجه به بینشها، استعدادها، مهارتها و رفتارهای خود ما باشد.
اما آنچه ثمرهی این تقسیم را نمایان میکند، میزان توجه و تکیهی ما به هریک از این دودسته عامل است. اینکه در مسیر رشد علمی خود، بیشتر بر سرمایههای درونی خود تکیه و تمرکز کنیم یا به امکانات و ظرفیتهای محیط و اطرافیان؟ آیا کارآمدی این دو، به یک اندازه است یا یکی بر دیگری اولویت دارد؟ آیا میتوان یکی را اصل و دیگری را فرع قرار داد؟
روشن است کسی که خود را به عوامل بیرونی وابسته میکند و همواره برای نشاط و تحرک، معطل انگیزهبخشی این عوامل است، خود را به اموری معلق کرده است که از اختیار او خارجاند؛ اموری که اصل وجود و کم و کیفشان دست انسان نیست. پس بهطورقطع برای ساماندادن به یک حرکت مستمر و پرانرژی هرگز نمیتوان حساب جدی روی آنها باز کرد. در ثانی کسی که همیشه برای حرکت، به عوامل محیطی نیاز دارد، بهتدریج ارادهاش ضعیف میشود و کمکم توان و انگیزهی حرکت را از دست خواهد داد.
ازاینرو برای کسب انگیزهی تحصیلی و تقویت آن، باید ویژگیها و داشتههای درونی خود را اصل قرار دهیم تا به چشمهی درونزای نشاط و انگیزه در وجود خود دست یابیم و عوامل بیرونی را به عنوان فروعی که به اصل مدد میرسانند، مورد توجه قرار دهیم.
5. تشنگی
علم، آبی است گوارا برای کام تشنهی جان؛ و تا زمانیکه عطش کشف مجهولات در جان انسان هست، او را به علمآموزی فرا میخواند. ماندگارترین انگیزهها و شادابترین نشاطها در مسیر تحصیل، آن است که برآمده از این احساس نیاز واقعی انسان باشد؛ نیازی که ریشه در فطرت کمالجوی انسان دارد.
اگر طالب علم میخواهد رهروی ثابتقدم در مسیر علمآموزی باشد، باید این تشنگی را در جان خویش حفظ کرده و پرورش دهد. چه زیبا سرود آن حکیم رومی که «آب کم جو، تشنگی آور به دست»
اما برای حفظ و تشدید این عطش، چه بایدکرد؟
از آنجا که تشنگی علمی، برخاسته از فطرت انسان است، لذا راهکارهای پیشنهادی برای حفظ و تقویت آن نیز باید با جان انسان مرتبط شود و با شکوفا کردن فطرت و زدودن غبار از آینهی جان، این گرایش فطری را جلا و تجلا بخشد.
باید اذعان کرد در این زمینه نیز تقوا، یکی از مهمترین عوامل است؛ گناه، غباری است که بر صفحه پاک فطرت مینشیند و فرصت تجلی تام و تمام را از این گوهر الهی میگیرد. پس اثر مستقیمی در میزان تمایل انسان به کسب علم و خصوصاً کسب معارف الهی و دینی دارد. از جمله عوامل دیگر، میتوان به اخلاص در تحصیل علم و توجه به معارف معرفت نفس، اشاره کرد.
ناگفته نماند برای درک عوامل و راهکارهای جوانحی و باطنی کسب علم، مطالعه حدیث شریف «عنوان بصری» بسیار راهگشا است. حضرت صادق - علیه السلام - در این بیان نورانی، رهروان راه علم را اولاً به جستوجو و یافتن حقیقت عبودیت؛ به کار بستن علم و طلب فهم از خداوند دعوت میکنند. توصیههای حضرت در این حدیث شریف، در افزایش انگیزه و نشاط علمی نیز بسیار اثرگذارند.
6. دیالکتیک نشاط
اگر از ما بخواهند یک طلبه پرانگیزه و بانشاط را توصیف کنیم، اولین ویژگیهایی که از او برمیشماریم، جدیت در تحصیل؛ حضور منظم و آماده در کلاس و مباحثه، پیگیری سۆالات، ثبت یافتهها و مواردی از این قبیل خواهد بود.
از طرف دیگر، اگر از ما بخواهند راهکارهای کسب نشاط و انگیزه در تحصیل را نام ببریم، اولاً خواهیم گفت: جدیت در تحصیل؛ حضور منظم و آماده در کلاس و مباحثه، پیگیری سۆالات، ثبت یافتهها و…
و آنگاه که این دو نکته را کنار هم میگذاریم، دچار دور خواهیم شد. چرا که موارد پیشگفته هم مقدمه کسب نشاط علمی است و هم نتیجه آن. ما همیشه دنبال راهکارهایی برای کسب و تقویت نشاط علمی هستیم تا بتوانیم به مدد آن، برنامه تحصیلی خود را جدی و رشدآفرین پیگیری کنیم و از طرفی دیگر، خود نشاط علمی، متوقف بر پیگیری مجدانه رشته درس و بحث است.
اما چگونه میتوان از مخمصه این دور رهایی یافت و به حلقه اهل نشاط پیوست؟
به نظر میرسد کشف راه حل ساده این مسأله، کار دشواری نیست و در طرح مسأله هم، بهروشنی بدان اشاره شده است.
ابتدا باید توجه داشته باشیم نشاط و انگیزه علمی، سرمایهای است که ذره ذره جمع میشود و کسب آن، یک مرحله مجزا و مقدماتی در مسیر تحصیل نیست. بلکه باید نشاط علمی را در تعهد و عمل به برنامه علمی جاری روزانه یافت و همچون سرمایهای که در تجارت فراهم آمده، باز به کار زد و بوسیله آن، برنامه را ارتقاء کمی و کیفی داد.
با این تقریر، نباید برای حرکت، منتظر اتفاق خاصی باشیم. اتفاقی که منتظرش هستیم، در دل حرکت ما به وقوع خواهد پیوست.
آداب طلبگی
نوشته شده توسطعابدي 17ام فروردین, 1397اگر طلبه نسبت به هر علمی که میآموزد، بخوبی بر نظام مسائل آن اشراف داشته و آن را در منظومهای منسجم و مرتبط با دیگر علومی که آموخته ببیند؛ از مرزها و عرصههای ناگشوده آن علم، مطلع باشد؛ از طرفی دیگر، نگرشی تاریخی به علم داشته و…، به فهم عمیقتری از دنیای علم و علومی که میآموزد، دست خواهد یافت و این یعنی رسیدن به لذتی عمیقتر از فهم علم و در نتیجه دست یافتن به نشاط و انگیزهای بیشتر در مسیر علمآموزی….
1. نشاط بنیادین
انگیزه و نشاط علمی از راههای مختلفی قابل اکتساب است. عمق و ماندگاریِ اثرِ هریک نیز متفاوت است. به نظر شما کدام راهکار، بیشترین کارآیی را در ایجاد انگیزه دارد؟ البته انگیزهای که دولت مستعجل نباشد و همواره طلبه را همراهی کند؟
اگر هویت طلبگی را لایه بنیادین وجود طلبه بدانیم و اگر طلبه به تقریری درست از هویت خود برسد، عمیقترین و ماندگارترین انگیزهها و نشاطها را خواهد یافت.
اما چه تقریری از هویت طلبگی میتواند چنین اثری بر جان طلبه بگذارد و او را به تلاشی شبانهروزی و خستگیناپذیر فرابخواند؟
اگر طلبه، خود را واقعاً به عنوان وارث انبیا و اولیاء الهی بشناسد و علمدار این نهضت تاریخی بداند، چگونه طلبگی خواهد کرد؟ اگر احساس کند که جزو نزدیکترین حلقههای سربازی قطب عالم امکان است، چگونه در این مسیر، پیش خواهد رفت؟ اگر طلبه خود را متولی اقامه دین در ساحت حیات بشر بداند، و صرفاً به تفقه و ابلاغ دین بسنده نکند، تحصیل و تحقیق و تبلیغ او چه رنگ و بویی خواهد گرفت؟
قطعاً طلبهای که سنگینی پرچم نهضت تاریخی جبهه حق را بر دوش خود احساس میکند و بازتولید تمدن نوین اسلامی را وظیفهای هویتی برای طلبه امروز میداند و حیطه مسۆولیت خود را پهنه حیات بشری حتی در اقصی نقاط جهان میداند، با انگیزهای وصفناپذیر و نشاطی روزافزون در وادی طلبگی، رهسپار خواهد بود.
2. بینش ماهوارهای
طلبه از بدو ورود به حوزه، وارد دنیای علم میشود و در مسیر رشد حوزوی خود، به دنیاهای مختلفی از علوم وارد میشود و از هر علمی، نصیب و توشهای برمیگیرد. اگر ذهن غالب طلبهها را بکاویم، به انباشتی از گزارهها از علوم مختلف میرسیم که در خلال سالها جمعآوری و تلانبار شدهاند؛ بگونهای که طلبه از آنچه آموخته و اندوخته، نمیتواند بهره وافر ببرد.
اولین احساسی که در چنین حالتی به طلبه دست میدهد، احساس ناکارآمدی از روش و محتوای سنت علمی حوزه است. احساسی که ملازم بیانگیزگی و کسالت است.
تصور کنید طلبهای را که به هر علمی که میآموزد، نگاهی ماهوارهای و ماورائی دارد؛ بخوبی بر نظام مسائل آن علم اشراف دارد و علمی که میآموزد را در منظومهای منسجم و مرتبط با دیگر علومی که آموخته میبیند؛ کاربردهای آن علم و گزارههایش را در علوم دیگر و در عینیت اجتماع میشناسد و از مرزها و عرصههای ناگشوده آن علم، مطلع است؛ از طرفی دیگر، نگرشی تاریخی به علم دارد و علم را در متن عینیتهای تاریخی و اجتماعی میشناسد و تصویر دقیقی از ادوار، افراد و کتب مطرح هر علم دارد و…
قطعاً اگر در خلال فراگیری هر علمی، چنین بینشهایی نیز به طلبه منتقل شود، به فهم عمیقتری از دنیای علم و علومی که میآموزد، دست خواهد یافت و این یعنی رسیدن به لذتی عمیقتر از فهم علم و در نتیجه دست یافتن به نشاط و انگیزهای بیشتر در مسیر علمآموزی که قطعاً گشایش افقهای فراتری را برای او در پی خواهد داشت.
3. چشمهی جوشان خودباوری
بیشک یکی از کارآمدترین رهیافتها برای ایجاد نشاط علمی، و بلکه محور عوامل درونزای انگیزه و نشاط، تقویت خودباوری در شخصیت طلبه است. طلبهای که به خودباوری میرسد، در خود داراییهایی مییابد که هم او را به حرکت در مسیر کمال فرا میخوانند و هم افقهای متعالی و گستردهای را پیش رویش ترسیم میکنند. بهراستی چه احساس و بینشی برانگیزانندهتر و نشاطبخشتر از اینکه طلبه خود را برای سفری نورانی به سوی بلندترین قلههای کمال علمی و معنوی، توانمند و آماده یابد؟
حال باید دانست که خودباوری برای طلبه، در سه ساحت قابل طرح است: خودباوری دینی، خودباوری صنفی و خودباوری شخصی. طلبهای که به خودباوری دینی میرسد، دین اسلام را یگانه راه سعادت دنیوی و اخروی بشر میداند و باور دارد که اسلام میتواند در تمامی عرصهها، پاسخگوی نیاز انسان امروز باشد. خودباوری صنفی نیز بدین معناست که طلبه، جایگاه بیبدیل حوزه را در استمرار نهضت انبیا و اولیای الهی بشناسد و به توانمندی حوزه در امتدادبخشی به این نهضت، باور داشته باشد و تراث علمی حوزه را در این راستا، کارآمد بداند.
بعد خودباوری شخصی نیز چنین تقریر میشود که طلبه، خود را برای تحقق آرمانهای دین و رسالتهای روحانیت، عنصری توانمند و کارآمد بداند.
اگر طلبه در این سه ساحت به خودباوری برسد، به چشمهی جوشانی از انگیزهبخشی و نشاطآفرینی در میان اطرافیان خود تبدیل خواهد شد.
مقام معظم رهبری نیز مسألهی خودباوری را با چنین تعابیری مورد توجه قرار دادهاند: «حوزه و فضلای حوزه و محصل حوزه، بایستی به اعتماد به نفس علمی برسند و اتکا به نفس داشته باشند. این خیلی اهمیت دارد». [١]