کاروان زینب
نوشته شده توسطعابدي 19ام مرداد, 1396کاروان زینب
کاروان زینب به همتِ مادر شهید علم الهدی پا گرفته بود. همه از مادران، همسران و دختران رزمندهها و بسیجیها بودند.
کمکهای مردمی را جمعآوری میکردند و بعد از بستهبندی به شهرهای جنگی میفرستادند. کم کم در شهرهای دیگر هم کاروان پا گرفت و زنها هر کاری از دستشان برمیآمد انجام میدادند. به دیدار خانوادههای شهدا و دیدار از جانبازان میرفتند. لباسهای رزمندگان، ملحفههای بیمارستانها و حتی پتوهایی را که در سنگــر، برای حمـل مجروحین و شهدا استفاده میشد، همه را شسته و آماده میکردند.
شهید حسین علم الهدی
ستاره های بی نشان، ج2، ص40 و 41
امام خمینی ره
شما بانوان در پشت جبهه، آن فعالیتى را مىكنید كه آن سلحشوران در جبهه ها؛ و همان طورى كه آن ها مشغول فعالیت هستند، شما مشغول فعالیت هستید.
صحیفه نور، ج17، ص360
جوی قیصریه
نوشته شده توسطعابدي 19ام مرداد, 1396جوی قیصریه
همه کار میکرد؛ بچهداری، ترشی انداختن و مربا درست کردن. اما هیچ کدام از اینها مانع فعالیتهای دیگرش نبود. خــانمهای نهـاوندی میرفتنـد پای جـوی قیصریه شاهـزاده محمد، پتـوها را میانداختند توی آب و یکباره آب قرمز میشد. پاک کردن لکههای خون از پتوها راحت نبود، اما آنها همه سعیشان را برای تأمین نیاز رزمندگان میکردند.
شهیده اعظم شفاهی
آن روز هشت صبح، ص42
رسول خدا ص
هر كس جنگ آورى را به یك نخ یا سوزن مجهز كند، خداوند گنـاهان گذشته و آینده او را می بخشد.
مستدرك الوسائل، ج 11، ص24
احترام
نوشته شده توسطعابدي 19ام مرداد, 1396احترام
احترام زیادی برای شوهرش قائل بود. بدون اجازه او کاری نمیکرد. حتی برای رفتن به مسجد هم از او اجازه میگرفت.
اگر کارش بیرون خانه طول میکشید و وقت برگشتنِ شوهرش میشد، سریع بلند میشد و میگفت: «باید بروم غذای حاجی را حاضر کنم». این را که میگفت دیگر کسی اصرار نمیکرد؛ میدانستند از حرفش بر نمیگردد.
شهیده فاطمه نیک
تعبیر یک خواب، ص30
امام علی ع
جهاد زن، شوهردارى نیكوست.
اصول کافی، ج5، ص9
طرح کتابخوانی
نوشته شده توسطعابدي 19ام مرداد, 1396طرح کتاب خوانی
طرح یک مسابقهی کتابخوانی را داده بود و به بهترین خلاصهی کتاب جایزه میداد. جایزهها را با پول تو جیبی خودش میخرید. میخواست علاقه بچهها به کتاب خواندن بیشتر شود.
کافی بود بفهمد مسجدی کتابخانه ندارد. سریع به آنجا میرفت و چند روزه کتابخانهای راه میانداخت. به خـاطر همین اخلاقش بود که دوستان زیادی داشت، همه از بودن با او لذت میبردند.
شهیده فهیمه سیاری
پرندهای در عرش، ص54 و 55
مقام معظم رهبری
امروز كتاب خوانى و علـم آموزى نه تنهـا یك وظیفه ملى، كه یك واجب دینى است . از همه بیشتر، جوانان و نوجوانان باید احساس وظیفه كنند.
پيام به مناسبت آغاز هفتهى كتاب 1372/10/04
بخشیدم
نوشته شده توسطعابدي 19ام مرداد, 1396بخشیدم
مادرم مهریه را سنگین گرفت. میخواست یک چیز از این ازدواج که از نگاه آنها غیر معمول بود، شبیه بقیه شود.
هیچ کدام موافق نبودیم، ولی اسماعیل به خاطر مادر سکوت کرد و گفت: «برای من چه فرقی دارد؟ من چه زیاد، چه کماش را ندارم. راستی! نکند یک وقت مهرت را بخواهی، شرمندهام کنی؟!» همان وقت، قبل از اینکه وارد سند ازدواج کنند، مهریهام را بخشیدم.
شهید اسماعیل دقایقی
آن سوی دیوار دل، ص25
امام صادق ع
هر زنی که مهریه اش را به شوهرش ببخشد، برای هر درهمی، ثواب آزاد کردن بنده ای برایش منظور می گردد.
ارشاد القلوب، ج1، ص174