« مقدار حجاب و برخوردحجاب و ازادی روابط »

زیربنای حجاب

نوشته شده توسطعابدي 16ام مرداد, 1396

زير بناى حجاب، همين دگرگون كردن بينش و عوض كردن تلقى و برداش تهاست. آنوقت آنچه سخت و رنج
آلود است شيرين و مطلوب خواهد شد، و راحت و آسان خواهد گرديد.
هنگامى كه من با مقايس ه ها، ارزش هاى بيشتر خودم را يافتم و با شهادت استعدادهايم، كار بزرگ خودم را شناختم
و از تنوع و تكرار و از لذت و خوشى، به تحرك و به خوبى ها رو انداختم، با اين بينش، ديگر هيچ تنوعى مرا
ارضاء نخواهد كرد و هيچ چشمى و هيچ دهانى و هيچ دلى، جايگاه من نخواهد بود، كه من در اين تنگناها
نمى گنجم و در اين محدود هها، محبوس نمى شوم.
هنگامى كه با همين مقايسه، عظمت من مشخص گرديد و كار من نمودار گشت، ناچار من به شناخت دنيا راه
مى يابم. اگر نقش من تحرك باشد و كار من حركت، ناچار دنيا راه من خواهد بود و در اين راه من نبايد گردى به
پا كنم و دلى ر ا بگندانم و كسى را به خود جلب كنم و خودم را در چشم ها بنشانم . آنچه امروز آرزوى من و تمام
همت مرا تشكيل م ى دهد، با اين بينش، بزرگترين خيانت م ى شود و نابودى وجود من و نفى ارز ش هاى جديدى كه
به آنها راه يافت هام.
با اين بينش ديگر هيچكدام از آن عذرها، رنگى نخواهد داشت، چون لباس بينش نم ى آورد، ولى بينش ها تو را
وادار مى كنند كه گردى بلند نكنى و دلى را به خود نگيرى و سنگ راه نباشى.
مسأله اين نيست كه من پاكم، مسأله اين است كه اگر كسى با عمل من گنديد، ناچار گند او به من هم سرايت
مى كند، كه من در جامع ه ى مرتبط زندگى مى كنم. و مسأله اين است كه من از محدود ه ى حصارها و ديوارهاى من
و خودم گذشته ام و در من تمام خلق گنجانده شده و عشق آنها در دل من هم نشسته است.
بچه مادرهايى كه داروهاى سمى را از دسترس هاى فضول دور نگه م ى دارند، از همين عشق سرشار شد ه اند. و اين
است كه بريز و بپاش نمى كنند. و بزن و برو نيستند.
اين عشق و آن ارتباط و پيوستگى، اين دو عامل مانع اين است كه تو به گنديدگى و آلودگى ديگران ب ىاعتنا
باشى؛ كه در هستى نظام يافته و در جامعه ى مرتبط نمى توان ولنگار و بى تفاوت بود.
و اما داستان پاكى دل، ناچار پاكى عمل را به دنبال خواهد آورد، كه درخت زنده بار خواهد داد و دل پاك، عمل
پاك خواهد آورد.
اما كنجكاوى ها، هنگامى از درون با شناخ ت ها و بين ش ها، ارضاء شده باشد، آنوقت نبايد از بيرون تحريك ها در
ميان باشند و سنگ ها مانع حركت شوند . آنچه كنجكاوى را تحريك م ى كند، همان به خويش خواندن هاست، چه
در حجاب و چه بدون حجاب و اين تحريك ها در تمام شكل هايش، كنترل مى شود، در حالى كه راه صحيح
برداشت و ارضاء وجود دارد و آنها كه به تحرك رسيده اند، بدون احتياج به تنوع ها، تأمين خواهند شد . كنجكاوى
هنگامى بيشتر خواهد بود كه ، جلوى استعدادها را گرفته باشند، اما اگر رهبرى كرده باشند و جهت داده باشند،
ديگر مسأله اى نيست.
و اما اين توضيح كه اين مسائل در كشورهاى ديگر حل شده، به اين م ىماند كه بگوييم مسأل ه ى رودها در
كشورهاى ديگر حل شده، مى گذارند هرز برود و باتلاق بشود . هرز كردن استعدادها، با ر اه حل و بهره بردارى از
22
مى انسان با آن عظمت، در جهانى زندگى كند همراه نظام و سنت و در جامع ه اى زندگى م ى كند همراه ارتباط و
پيوست. و نشاط اين انسان، در بى نياز شدن و تأمين شدن تمام كمبودها و شكوفا شدن تمام استعدادهاى اوست، نه
در هرز كردن استعدادها و نه در احتكار ك ردن آنها، كه اين هر دو درگيرى م ى آورد و رنج مى زايد. ممكن است در
يك لحظه با خوشى ها همراه باشد ولى اين خوشى همان خاك بازى بچه هايى است كه از درد كزاز غافلند و رنج
بريدن دست و پا را تجربه نكرده اند.
انسانى كه خودش را هرز كرده و خوش بوده و كيف كرده، در واقع از آنجا لذت برده كه نمى داند چه از دست
داده، فقط حساب كرده كه چه به دست آورده است . ما از حجم استعدادها و از عظمت خويش غافليم و خود را
جزء دارايى حساب نم ى كنيم و اين است كه با لذتى كه در عوض از دست دادن خويش و عمر و هستى خود
بدست آورده ايم، سرخوشيم و سرشاد.


فرم در حال بارگذاری ...